سلام بابا

پنجشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱

این جملات چه حسی را در روان و جسم شما کولاک و تدریس میکند.

پدر نیست.

پدر دیگر نیست.

شما از پدرتان جدا شده بودید.چرا؟ چرا پدرتان را نمی‌خواستند ؟چرا با پدر از خود و او متنفر و بیزار میشدید؟

شما را از پدرتان جدا کرده بودند.چرا؟

بین شما و پدرتان دیواری کشیدند و کشیدید.چرا ؟بابت چه؟

با پدرتان به نان و مال و منال می‌رسیدید و رسیدید .مگرنه؟

بنام پدرتان به شهرت رسیدید به مقام رسیدید.پدرتان را می دیدید و زود می‌رفتید.پدرتان از کارافتاده بود ؟شهرت نداشت؟

.آیا میخواهید با پدرتان به خانه برگردید؟

با پدر و بستگان او با جوانمردی رفتار داشته باش.

پدر همین است.

وقتی بین شما و پدر فاصله هست.دیوار فاصله دیوار ترک خورده جوانمردی و حیاء ست.

به پدر نزدیک میشدید میدید پدر مهربان است.پدر پهلوان است جوانی و ناجوانمردی را شکست میدهد.

بین تو و همسایگانش صمیمیت و صفا برپا می‌شود.

دشمن زبون زبان نفهم میماند.

این رسم رسای با پدر ماندن است.

بابا آب داد.

ب.. ..  آ

بابا نان داد.

ب... آ

 

تعداد نظرات این مطلب : 0

نظرات

  1. هیچ نظری برای این مطلب وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید :